پارت صد و هفتم

زمان ارسال : ۳۹ روز پیش





خندید و سرش را به نیِ نوشیدنی‌اش گذاشت. نوشیدنی را همراه لپش تو کشید و پرسید:
-چرا اعتیاد حالا؟
-آخه سر هیچ کاری بند نشدی. گفتم شاید افیونم به هوست انداخته باشه یه دور امتحانش کنی.
دوباره که خندید برایش اخمی آمد:
-یه جا قرار داشته باش. اون پول بابای بیچاره رو جای حروم کردن سرمایه‌ی یه کاری کن. آخه شما بچه‌پولدارا چرا قدر نمی‌دونید؟
نگاهش کرد و گفت:

92
23,411 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
123 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    یعنی این قدر آدم بی عقل میشه ،اینهمه عمه ش نصیحت کردش ،اگه بچه رو بندازه من جای طاها باشم این قدر بی محلیش میکنم که خودش بگه مهرم حلال جونم آزاد ،ممنونم نویسنده جان

    ۱ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    ای جانم. 😂😂😂

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید